گاهی اوقات تلاشهایمان منجر به شکست میشود . در آن زمان تردید ما را فرا میگیرد و از خودمان میپرسیم که آیا اصلا چیزی به اسم موفقیت وجود دارد؟ در راه درستی قدم گذاشتهایم؟ آیا انتهای این مسیر، موفقیت در انتظار ما است؟
در این دورهی تکنولوژی، با حجم زیادی از تجربههای افراد موفق توسط رسانه، سمینار و کتابهای راز موفقیت روبرو هستیم. در این صورت نباید راز ناگفتهای از موفقیت باقی مانده باشد. اما چرا موفق نمی شویم؟
همهی انسانها به طور ذاتی به دنبال موفقیت هستند. اما تعریف هر فرد از موفقیت متفاوت است.
با بررسی الگوهای رفتاری افراد موفق میدانیم که دو نوع موفقیت وجود دارد. نوع اول موفقیت، آن رضایت درونی است که انسان پس از رسیدن به اهداف شخصی خود احساس میکند. به عنوان مثال میتوان به حس لذت انجام سفالگری در روز تعطیل اشاره کرد. این نوع از موفقیت از نظر اجتماعی اعتبار خاصی برای ما به همراه ندارد. اما همهی ما لیستی از افراد موفق در ذهنمان داریم که میتوان افراد مشترکی در آن پیدا کرد. پس این افراد به موفقیتهایی در زندگی خود رسیدهاند که مورد قبول اکثریت جامعه هستند. این موفقیت که احترام عموم مردم را به ارمغان میآورد، موفقیت نوع دوم است.
پس تا الان متوجه شدیم که موفقیت نه تنها یک پدیده فردی بلکه بیشتر یک پدیده جمعی است.
حالا وقت آن است که به سراغ سوال اول برویم؛ چگونه موفق شویم؟
به طور حتم تا الان روشهای بسیاری برای موفقیت را بررسی کردهاید. اما در این مطلب میخواهیم به روی "قوانین موفقیت" تمرکز کنیم.
در ابتدا باید دوباره توجه کنیم که قانونهای رسیدن به موفقیت با روشهای رسیدن به موفقیت متفاوت است. همان طور که میدانیم قوانین برگرفته از اصول ثابتی هستند. اما به ازای هر فرد، روشی برای انجام کاری هست. پس نباید بر اساس یک سری چارچوبهای ذهنی، موفقیتهای افراد را مورد سنجش قرار دهیم. همینطور نباید الگوهای رفتاری تکرارشونده بین بعضی از افراد موفق را به عنوان قانون اعلام کرد. به عنوان مثال اگر گروهی از افراد موفق را میشناسیم که سحرخیز هستند؛ نمیتوان آن را تعمیم داد و بگوییم پس هر فردی که سحرخیز است، موفق است. همانطور که هر روز بسیاری از مردم صبحها زود بیدار میشوند ولی حتی اسم آنها به گوش ما نرسیدهاست.
البته که تنها با عمل به این قوانین نمیتوان موفق شد. هیچ موفقیتی بدون تلاش و عملکرد صحیح ممکن نیست. اگر تلاش را با این قوانین همراه کنید میتوان گفت که سریعتر به موفقیت نزدیک میشوید.
حالا به تفسیر 5 قانون موفقیت برگرفته از کتاب "فرمول؛ قوانین جهانی موفقیت" میپردازیم.
تلاش مهم است، اما کافی نیست!
در بعضی رشتهها ارزیابی تلاشی که منجر به موفقیت میشود، آسان است. فرض کنید شما قهرمان تنیس جهان را در مسابقه شکست دهید، واضح است که شما از آن به بعد قهرمان جهان خواهید بود. اما در بعضی رشتهها (مانند شاخههای هنری نظیر موسیقی، نقاشی و ...) که اندازهگیری تلاش در آن نسبی است، بهتر است بخشی از تمرکز خود را روی تولید ارزش برای جامعه و شبکهسازی و ایجاد رابطه بگذارید تا به موفقیت لازم دست یابید. احتمالا شما هم گاهی با دیدن هنرمندهای موسیقی خیابانی با خود فکر کردهاید که با توجه به مهارت و تواناییهایشان، چرا در جایگاه درستی قرار ندارند. پس در بعضی زمینهها، معیارهای دیگری -بیشتر از تلاش و مهارت- بر موفقیت نهایی تاثیرگذار هستند.
عملکرد ما محدود است اما موفقیت بی پایان است.
تفاوت زیادی بین نفرات اول و دوم هر مسابقه یا حرفهای وجود ندارد -گاهی به اندازه چند صدم ثانیه- ولی کمتر کسی نام فرد دوم مسابقات را به یاد دارد. هیچ شکی در میزان موفقیت بی پایان افراد موفق نیست. گاهی در یک زمینه، عملکرد ما محدود است و نمیتوانیم با فردی بسیار موفق (سوپراستار) در آن زمینه رقابت کنیم. پس بهتر است راه و روش دیگری را برای موفقیت انتخاب کنیم.

موفقیتهای آینده رابطه مستقیمی با موفقیتهای پیشین دارد.
میتوان گفت این قانون یکی از ناامید کنندهترین قوانین است. اگر در گذشته تجربه موفقیت مرتبطی داشته باشید؛ برای کسب موفقیت های جدید شانس شما بیشتر است. نمودار موفقیت در ابتدا بسیار آرام پیش میرود ولی بعد از طی زمان مناسب به کمک موفقیتهای پیشین به صورت تصاعدی رشد میکند. پس در اوایل راه صبور باشید و شبکه ارتباطی خود را گسترش دهید.
همه به سمت هدف، یکی به جای همه
افراد یک تیم میدانند که موفقیت تیمی حاصل تلاش تک تک افراد تیم است. اما برای ناظران خارج از گروه، این موضوع قابل درک نیست. آنها نیاز به یک فرد دارند تا اعتبار کار را به او نسبت دهند. پس تلاش تیم را به کسی نسبت میدهند که بیشتر دیدهشده یا صحبت کردهاست.
برای رفع این مشکل بهتر است از این به بعد بیشتر صحبت کنید. روی کارهایی که قابل رویت هستند کار کنید و شهرت خوبی در این زمینه پیدا کنید.


پشتکار، کلید رسیدن به موفقیت در هر سن و سال
ما همیشه فکر میکنیم که سن نقش مهمی در موفقیت ایفا میکند. گمان میکنیم با افزایش سن توانایی خلاقیت را از دست میدهیم و برای پرورش ایده ی مناسب، خیلی زود دیر میشود. اما داده ها نشان میدهند بهره وری (به معنای توانایی تبدیل یک ایده به محصول) عامل مهمتری در رسیدن به موفقیت است.
پس بهتر است درباره تواناییها -بر مبنای سن خودتان- قضاوت نکنید و فقط به تولید محصولات خوب ادامه دهید. توجه کنید که تنها این تلاش و پشتکار است که منجر به اتفاقهای خوب میشود.
در این مطلب تلاش کردیم خلاصه کوتاهی از کتاب "فرمول؛ قوانین جهانی موفقیت" اثر آلبرت لزلو باراباشی را بررسی کنیم تا به پاسخی برای میل درونی ما به موفق شدن برسیم. یاد گرفتیم که جامعه اطرافیان خود را افزایش دهیم. سپس در راستای اهداف خود تلاش کنیم و بدانیم هیچ وقت دیر نیست. شما چه تجربهای از مسیر موفقیت دارید؟
دیدگاه ها